طراحی، یک کسبوکار پیچیده، بغرنج، جالب و هیجانانگیز است و برای ورود به آن باید با زبان آن که همان عناصر و مفاهیم طراحی هستند، آشنا باشیم. همواره مسائل زیادی وجود دارند که باید یاد بگیریم، کارهای زیادی که باید انجام دهیم و چیزهای زیادی که تا وقتی مبتدی هستیم، باید در نظر بگیریم. البته این واقعیت وجود دارد که فناوری به طور مداوم در حال تکامل است، نرمافزارهای جدید انتشار مییابند و روندهای جدید به سرعت ظهور و بروز مییابند. اگر بخواهیم به واقعیت قضیه نگاه کنیم، همه این مسائل تا حدودی گیجکننده هستند.
بنابراین اجازه بدهید کمی مسائل را بازتر کنیم. در این نوشته ۲۰ اصل طراحی را به شما معرفی میکنیم که امیدواریم سرنخی برای ورود به این محیط خلاقانه به شما بدهند.
مطمئناً همه ما میدانیم که خط چیست؛ اما برای اینکه اطمینان حاصل کنیم، باید اشاره کنیم که خطوط را میتوان با هر نوع نشانهای تعریف کرد. بنابراین وقتی دقت میکنیم، متوجه میشویم که خطوط در واقع تشکیل دهنده همه چیز هستند. حتی این کلمات و حروفی که در حال مطالعه آن هستید هم از هزاران خط منحنی، زاویهدار و مستقیم تشکیل یافتهاند.
خطوط توانایی هدایت ایدهها را نیز دارند. خطهای مستقیم، حس نظم و تمیزی را القا میکنند، خطوط مواج حرکت ایجاد میکنند و خطهای زیگزاگ میتوانند باعث ایجاد تنش یا هیجان شوند. یکی از تکنیکهایی که در عکاسی زیاد استفاده میشود، بهرهگیری از «خطوط هدایتگر» است که همان کاری را انجام میدهند که از نامشان برمیآید، یعنی چشمها را هدایت میکنند. یافتن و تأکید بر خطوط هدایتگر غربی در طراحی باعث میشود که بتوانید چشمان بیننده را بر روی کل طراحی خود هدایت کنید یا به برخی نقاط کلیدی آن متمرکز کنید.با استفاده صحیح از خطوط میتوان یک تصویرسازی را به نحو عالی صفحهبندی کرد
خطوط، اجزای گرافیکی متنوع، ساده و مؤثری هستند که هرگز نباید اهمیت آنها را نادیده بگیرید. آنها را همین امروز مورد آزمایش قرار دهید و ببینید که چه نتایج جالبی در طراحیهای شما ایجاد میکنند.
مقیاس در برخی موارد به معنی واقعی کلمه بخش بزرگی از طراحی است. سادهترین تعریفی که برای مقیاس میتوان بیان کرد به این صورت است که مقیاس شامل اندازه بندی دلخواه اجزای منفرد یک طراحی است. مقیاس میتواند به معنی یافتن طراحیها و تصاویر کمک کند. مثلاً اگر بخواهیم یک موش را در کنار فیل طراحی کنیم، مسلماً باید موش را بسیار کوچکتر از قیل بکشیم تا بینندگان بیدرنگ معنی تصویر را درک کنند.
بدین ترتیب مقیاس به ما کمک میکند که معنی چیزها را بیابیم. اما لازم نیست مقیاس همیشه بر مبنای واقعگرایی باشد. میتوان اجزای مختلف را بسیار بزرگ یا کوچک ترسیم کرد تا در مخاطب حیرت ایجاد کرده و نشانهای به وی ارائه دهند که کدام بخش از طراحی اهمیت بیشتری دارد و کدام بخش کماهمیتتر است.این مقیاسبندی برای نشان دادن اهمیت عناصر طراحی معمولاً «سلسهمراتب» نامیده میشود که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
البته اهمیت رنگ در طراحی بر هیچ کس پوشیده نیست؛ اما در این نوشته که به اجزا و مفاهیم طراحی مربوط است، ناگزیر هستیم بار دیگر بر اهمیت آن تأکید کنیم. رنگ، یکی از مهمترین اجزای طراحی است. رنگ باعث ایجاد حس و حال و اتمسفر در تصویر میشود و عواطف را هدایت میکند. هر طیف رنگ، معنا و مفهوم ضمنی خاصی برای خود دارد. به طور خلاصه رنگ میتواند باعث موفقیت یا شکست یک طراحی شود.رنگ، مفهومی نیست که تنها به اجزای مورد استفاده برای برندسازی محدود شود، بلکه در همه چیز حتی عکاسی نیز مهم است. فیلترهای رنگی و تصحیح رنگ در عکاسی باعث شدهاند که بتوانیم رنگبندی و تنالیته عکسها را ویرایش کنیم.
یا تاکنون یک پوستر براق و شلوغ طراحی کردهاید؟ چرا از یک فیلتر تکرنگ شبیه فیلمهای نوآر بر روی عکسهای خود استفاده نمیکنید؟ شاید هم میخواهید تصویر شما ظاهری غافلگیرکننده داشته باشد. در این صورت با افزایش کنتراست عکس، رنگهای آن تا حدودی خنثی میشوند و نرمتر و صافتر میشود.
هر برندی را که بخواهید تصور کنید مانند کوکاکولا، گوگل، اپل یا نایک. مطمئناً میتوانید لوگوی آنها را به خاطر بیاورید، تم هندسی کلی آنها را تشخیص دهید و رنگبندی آنها را به یاد بیاورید. چرا این تصاویر تا این حد در خاطر میمانند؟ تنها دلیل آن تکرار است.تکرار یکی از اجزای مهمی است که در طراحی برندسازی استفاده میشود. تکرار هم به صورت منسجم ساختن طراحی برند و هم برحسب متصل کردن اجزای آن به هم انجام میگیرد.
تکرار یکی از اجزای کلیدی در برندسازی است؛ اما در طراحیهای منفرد هم میتوان از آن استفاده کرد. برای نمونه هنگام ایجاد پالتهای رنگ و بافتها میتوان از تکرار به عنوان یک عنصر کلیدی استفاده کرد.